بر مبنای نظریه بازتاب آثار هنری مانند آیینه جامعه معاصر خود را بازتاب می دهند. میزان واقع گرایی و یا تحریف واقعیت، به توانایی، ارزش، معیارها و گرایشات هنرمند بستگی دارد. همچنین فشار و تابوهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره نیز در میزان و شیوه بازنمایی تاثیرگذار است. بدین ترتیب هنرمند واقعیت را به رمز برمی گرداند و در چارچوب زیباشناختی هنر، به بیان ارزش ها، انتقادات، ایدئولوژی و تفکرات موجود در جامعه می پردازد که در این صورت نیاز به بازخوانی معنایی می یابند. از این رو، نقد و عیارسنجی این گونه آثار بر مبنای رمز خوانی و سنجش شیوه چیدمان واحدهای معنایی، با پایبندی به حوزه زیباشناسی و همچنین، وابسته به امر دگردیسی بیانی است. هر چقدر دگردیسی در تجسم گرایشات معنایی اثر، در قالب زبان هنر قویتر باشد، قابلیت رمز وارگی بالاتری دارد. در نتیجه، شیوه ای استعاری و نشان وار می یابد. هرچه تاویل با تاخیر انجام شود، بر میزان لذت خوانش و توفیق اثر میافزاید. در زمان و مکان حاضر که با حجمی از حوادث و دغدغههای شدت مند اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجهیم، هنرمند نیز در معرض اصطکاک و متعاقبا، ابتلای بیشتری قرار دارد. با مروری بر تاریخ هنر، همزمان با انقلاب ها و تحولات فکری، فرهنگی و اجتماعی، در میابیم که وجه تمایز آثار ماندگار از دیگر آثار همدوره خود، پایبندی به زبان هنری (و امر دگردیسی) است، که با گذر از آن دوران و تغییر جوامع و گرایشات آنها، همچنان تاثیرگذار و قابل ستایش اند. حال آنکه بسیارند آثاری که در راستای اعلان موضع سیاسی و اجتماعی هنرمند، تنها کلاژی خام دستانه از المانها، شمایل و عناصر اگزجره اند، که چون بیانیه ای صریح، فرصت هرگونه تعمق و انطباق دریافتهای زیباشناسانه با ادراکات محفوظ را از مخاطب دریغ می کند و تنها در یک نگاه، تمام محتوا را در روی او فریاد می زند و بدین ترتیب لذت رمزگشایی و گفتمان هنری را دریغ میکند و پس از چندی، در سیلاب زمان، چون دیگر آثار مقطعی، از خاطر می رود.
تصاویر:
۱.سیامک عزمی
۲و۳.مهدی قدیانلو
۴ و۵. حامد صدرارحامی
۶. سیامک عزمی
اکرمگ | ochremag