زندگی در تکه تکههای خاطرات، به هم چسباندن و جدا کردن آنها، شکلهای زیادی به خود میگیرد. در کلاژهای سمیرا علیخان زاده، با مفهوم تنهایی همیشگی انسان، قبل و بعد از مرگ، مواجهایم. او به انسان، این جسمی که جهان را میپیماید، این روحی که در چارچوب یک قاب عکس، سرگردان مانده است و از یک مکان به مکان دیگر منتقل میشود؛ می پردازد. من این همه را یک زیبایی بلاتکلیف مینامم که پوشیده شده در پشت لایههای زندگی، رویا، ملال. این زیبایی حیرتانگیز است و گاهی آغشته به اندوه. او جهانی خلق میکند از ترکیب هنر و واقعیت. واقعیت تلخ و شیرین را به عکسها چسباندن، سفر کردن به کنجهای درون عکس و کشف هویت آن ها، کار اوست. در کلاژهای عکس و آیینه، بیرون کشیدن هویت از عمق چهرهها را به خوبی نشان میدهد. و هویت، این عنصر اصیل و تکاندهنده، که در حافظه حک میشود، که شناسنامه اثر است، که در رویارویی با ذات انسان حرفهایی برای گفتن دارد، در این آثار نمایان میگردد. موضوع و سوژه کلاژ معمولا مربوط به یک شخص و برای بزرگداشت و ادای احترام به چیزی یادماندنی است. هنرمند هنگام انتخاب موضوع یک کلاژ، در ذهن خود دنبال مفاهیم درخشان میگردد.
این زنانگی که در تصاویر امتداد دارد و تکرار میشود، با همه احساسات تیره و روشن و عجیب، و هر آنچه که ما نمیبینیم، میلی به گریز و توامان میلی به ماندن و جاودانگی با خود دارد. زنی در این تصاویر میخواهد بلند شود، قاب عکس را بشکند و بیرون بیاید و آن لباس تور خاکستری را به تنکند. انگار هویتش معنا مییابد.
خانوادهای که در عکس حضور دارند اما چشمهایشان بریده شده، انگار چیزی از آینده نمیبینند. انگار رسالتشان حضور در همان لحظه است.
هنر کلاژ، طیف وسیعی از عناصر را در بر دارد.
کلمنت گرینبرگ، منتقد هنری در سال ۱۹۵۹ میگوید: کلاژ نقطه عطف بزرگی برای تکامل کوبیسم بود و این نقطه عطف در کل به رشد و بارور شدن هنر مدرن در قرن کمک کرد. اما چیزی که در آثار سمیرا علیخانزاده هویداست، این تضاد با مدرنیته و پیوند آن با سال های دور گذشته است. با لایههایی از ضمیر ناخودآگاه او، که میخواسته عکسها را زنده نگه دارد. علیخانزاده در دوره پیش فستیوال دوسالانه ونیز یکی از هنرمندانی بود که با موفقیت جهانی روبه رو شد. او می.گوید: تصاویر نمیخواهند فراموش شوند و این همان چیزیست که از پوست تو عبور میکند و درون تو معلق میشود و در تو یادآور افعال گذشته ست. او به ما میفهماند ما گرفتار یک بازی هستیم. میان مفهوم انسان/زمان/جدایی.زمانی، که جدایی در خود دارد و هر فرد از یک جمع را به سمتی پرت میکند.
اکرمگ | ochremag