video

“هرآنچه سخت و استوار است دود می‌شود و به هوا می‌رود، هر آنچه مقدس است زمینی می‌شود.” مارکس

اینجا معرکه‌ی هنر پست مدرن است، میدانی که هنرمند آزاد است تا هر امر “روزمره”، “حاضر و آماده‌”، معمول و غیر معمول و هر رسانه‌ای را به میان آورد، تا گفتگویی بیاغازد. ماشین‌ها نیز، از این عرصه دور نمانده‌اند و به نمایندگی از جهان تکنولوژی، به عنوان عناصری تعیین‌کننده و هویت‌بخش در عصر حاضر، در فرآیند تولید هنر به ایفای نقش می‌پردازند؛ کار هنری که، به واسطه‌ی آن، هنرمند هرآنچه که پیش از آن شناخته شده، قطعی و بدیهی می‌نموده را فرو می‌کشد، اصالت آن را به سخره می‌گیرد و مخاطب را به بازاندیشی دعوت می‌نماید. اما، حضور تکنولوژی، تنها، به نقش آفرینی در مقام رسانه‌، ابژه یا موضوع ختم نمی‌شود؛ هنرمند خود را نیز نشانه می‌گیرد، جایگاه بدیهی سوژه را ترک می‌کند و ماشین را، در مقام تولیدکننده‌ی اثر، بر جای خویش می‌نشاند. بدین صورت، سوژه‌ی مخاطب را با این پرسش‌ها مواجه می‌سازد، که اساسا آیا وجود هنرمند، در فرایند تولید اثر هنری، ضرورت دارد؟ وجه انسانی سوژه‌‌ی خالق، در پذیرش کار هنری تا چه اندازه اهمیت دارد؟ و اگر ربات خالق است، آیا می‌توان اثر او را هنر دانست؟
از آغاز مدرنیته، آنچه که متفکران را به خود مشغول داشته، شیوه‌ی تقابل انسان با پدیده‌ی تکنولوژی و تاثیر آن بر جوانب فردی، اجتماعی، فلسفی، سیاسی، اقتصادی و روانی زیست او بوده است، پدیده‌ای که با گسترش روز افزون و با رفع نیازهای انسان، اضطراب زیست مدرن او را فرو می‌نشاند و همزمان، با بمباران محصولات تولید انبوه اشباعش می‌کند. هایدگر انسان را به پرسش از تکنولوژی وا می‌دارد. از دید او، تفکرِ تکنولوژی هستی موجودات، حتی انسان، را تا مرتبه‌ی منابعی مصرفی، جهت تامین نیرو در امر تولید، تقلیل می‌دهد و موجب فرو افتادن و گم شدن اگزیستانس انسان می‌شود. متعاقبن، ژولیا کریستوا بحران عصر حاضر را بحران هویت می‌داند، بحرانی که برآمده از محاصره‌ی انسان در میان تکنولوژی است. او معتقد است این بحران، به گونه‌ای خاص، هنر معاصر را تحت تاثیر قرار داده است.

حال، هنرمندان معاصر ربات‌‌ها را در جایگاه سوژه‌ی خالق نشانده‌اند و به مثابه‌ی “ویکتور فرانکنشتاین” در پی پاسخ به “چیستی منشا حیات” (سوژه و هنر) در آستانه‌ی حذف یا مغلوبیت در تقابل با مخلوق خویش ایستاده‌اند، تا ما را به پرسش از جایگاه سوژه وا دارند. مواجهه با ربات‌های هنرمند ضرورت توجه به سرایت “تفکر تکنولوژی” به حوزه‌های مختلف، به خصوص علوم انسانی، را نمایان می‌سازد، فرآیندی که سوژه را به آستانه‌ی تنزل به مرتبه‌ی منبع مصرفی و قابل حذف عرصه‌ی تولید می‌کشاند و هشدار می‌دهد، که هرآنچه سخت و استوار است می‌تواند دود شود و به هوا رود. با این وجود، سوژگی ربات هوشمند در این آثار توجه ما را به وجه تمایز اگزیستانس انسان و ماشین جلب می‌نماید و از این جهت، می‌تواند تاکیدی باشد بر این که تنها، مادامی که گفتمان فراگشوده‌ی دو سوژه (خالق و مخاطب)، به واسطه‌ی متن، برپا است، می‌توان کلیت کار را هنر خواند و بدین ترتیب، وجه انسانی سوژه را شرط لازم در پذیرش یک کار به عنوان فرآیندی هنری دانست.

۱-Olafur Eliasson
2-Lolo & Sosaku
3-Anish Kapoor
4-Aidan Meller

 

شیوا فلاحی

اکرمگ | ochremag

حمایت مالی از اُکرمگ