پیکر زن من، سر رعناییی تو خواهم ایستاد.
تشنگیم، آرزوی بیکرانهی من، راه چارهام!*
اندام زن در گسترهی پیرامونش ذوب میشود؛ رنگ تن و دشت و شن و آبی آفتابخوردهی دریا به هم میپیوندد. فراز و نشیب دریا، انحنای تپه و تن مماس میشود. تکههای بزرگ رنگ با مرزهای مشخصی از یکدیگر جدا میشوند؛ با وجود بافت صریح و حتی خشن و رد کاردکها، رنگها انگار بیشتر ملایم و روحیاند تا جسمی و یادآور لایههای محوشوندهی آبیها و سبزیهای کمرنگ دریا، آنجا که به خط افق نزدیک میشود. آبی دریای غایب خودش را تحمیل میکند. اینجا ساحل است یا تپه؟ آبی آسمان است یا آبی دریا؟
بستر نهرهای تاریک که دران تشنگیی ابدی پیش میرود،
و خستگی پیش میرود، و درد بیپایان.*
میان انبوه تصاویری که هر روز خواسته یا ناخواسته از برابر چشممان عبور میدهیم، تصویری را میبینیم: صحنهای از یک زندگی روزمره یا یک پردهی نقاشی عظیم؛ البته تصویر هزاران بار کوچکشدهاش را. میگذرد. خیال میکنیم تصویر را از یاد بردهایم تا اینکه که یکبار پیش از غلتیدن به دنیای خواب، در لحظاتی که هنوز به دنیای تاریک تصویرهایی که ذهنمان برایمان تدارک دیده پرتاب نشدهایم، تصویری بهتندی از پشت پلکهایمان رد میشود و به همراه خودش، بوی تصویر دیگری را زنده میکند. کلمهای، حسی، رنگی یا خاطرهای مشابه، این دو تصویر را در خیالمان به یکدیگر گره میزند. تنها چند لحظهی بعد، خواب ما را با خودش میبرد و دوباره با امواجی مملو از تصویرهای بیهویت احاطه میشویم.
در بخش جدید اُکرمگ، به این بارقههای گذرای حامل تصاویر و کلمهها میپردازیم؛ با هدف تامل بیشتر بر روی بافتها و نورها و تاثیری که گذر زمان بر تصاویر پراکندهی توی ذهنمان میگذارد. این قطعههای نوشتاری کوتاه قرار است آن فکرهای سرگردانی که روشن نیست دقیقا از کجای تجربههایمان سر برآوردهاند و انگار هدفی جز پیوستن به یکدیگر و از پسِ آن، معنایی تازه یافتن ندارند را ثبت کند. با اینکه هر کدام از قطعات این بخش خودبسندهاند، اما نقطهی سرآغازیاند بر رشتهی دنبالهداری از جستوجو به دنبال تکههای همسان دیگر و سرشار از فضاهایی خالی که قرار است در ذهن خوانندگان به تصویرها و کلمههای دیگری وصل شوند و به این واسطه، شکل دیگری از حیات را تجربه کنند.
۱. Farideh Lashai| Untitled| 2005
2,3,4. Details
5. Nu Debout| Nicolas de Staël| 1953
6, 7, 8. Details
*بیست شعر عاشقانه و یک سرود نومیدی| سرودهی پابلو نرودا| برگردانِ فارسیِ بیژن الهی (فرود خسروانی)
اکرمگ | ochremag