آنچه که انسان به آن مینگرد یا به طوری آنچیزی که در جهان بیرون بازتاب میشود، نوعی انعکاس نور از سطح، نوعی تلاقی فکر و خیال در دالانهای پر پیچ ذهن است. واقعیت طور دیگریست. انسان از عصر کلاسیک تا عصر پست مدرن، همیشه در جستو جوی آنچیزی که فرم و شکل میگیرد، یا حول آن مدار دستنیافتنی قرار گرفته، چرخیده است. اما کدام ماده، کدام نوشته، کدام خیال، او را به واقعیت بیانتها وصل میکند. در نقاشیهای ناصر عصار، طبیعت رنگهایش را درهم پخش میکند، کوهستانو ابرها، درهها و پرندگان، بدون مرز درهم ادامهدارند و هر خطی از آنها، هر لکه یا سایهروشنی در شکل وجودیشان، گویی به دیگری هم معنا میبخشد. خیال جنس متفاوتی دارد. آثار این هنرمند، در مقابل نقاشیهای زمان خود، که اکثرا مناظر را با تکنیک ضربههای سنگین قلم و خشن و کوبنده، نشان می دادند، ماهیتی مبهم و در عین حال شفاف با خود دارد.
او انگار با ایجاد نوسانات رنگی و سایهروشنهای متعدد، آثارش را از حالت دوبعدی و تصویرگونه خارج میکند و به آنها عمق میبخشد. گویی در پشت این مناظر اتفاقی درحال افتادن باشد. یا صداهایی که هر کدام میتوانند این خیال را کامل کنند، در حال شنیدن باشند.
در نقطهای، گویی تحت تاثیر فلسفهی ذن و اسلوب نقاشیهای چینی و شرق آسیا قرار میگیرد. که تمام اینها در متن نقاشیهای ژاپنی کامل میگردند. او به این شیوه علاقه نشان داده و در تلاش بوده بتواند آثارش را با تکنیکهای این چنین ادامه دهد. در فضایی پوشیده از ترسهای پنهان و آشکار، و احساسات و حقایقی که در فضای عاری از روشنایی، خود را بروز میدهند. در اسلوب آب مرکب، نقاش ابتدا به آنچیزی که میخواهد به تصور درآورد، میاندیشد، و سپس قلمموی آغشته به مرکب غلیظ را به طور سریع و تکرارشونده روی بوم حرکت میدهد. اما عصار این کار را بهشیوهی رنگ روغناجرا میکند و هر ضربهی قلم مو با مهارت علائم نگارشی چینی را میآفریند. گرچه این سری آثار او بسیار به نقاشیهای قدیمی و کلاسیک ژاپنی نزدیک میشوند، اما از ذهن مخاطب ایرانی کمی فاصله میگیرند. چرا که تماشاگر عام با این اندیشه گاها آشنا نیست و این دوریِ او از خلق مناظر منحصربهفرد خودش، فاصلهی میان نقاش و تماشاگر ایرانی را زیاد میکند. جایی که این شیوه، بسیار تکرار شده، و ممکن است تماشاگر در عین لذت بصری با ابهام بزرگی روبهرو شود. او نمایشگاههای بسیاری در سراسر جهان برگزار کرد و بهنوعی توانست در جوامع غیر ایرانی نیز جایگاه و مقام خود را بیابد
ناصر عصار در پاریس زیست و در سال ۱۳۹۰ درگذشت.
*لورکا
اکرمگ | ochremag