از آنجا که حیات، تکرار ناگزیر رویش و رنج است، شیوهی رویارویی با آن، ظرافت و آگاهی وسیعی میطلبد. شاید بتوان نوشت که چیزها به خودی خود معنایی ندارند، در مکانها و زمان، در جمع و انزوا، در ناامیدی و شادمانی، در تفکر و خودآگاهی، معنایی برای خود مییابند. و حرفهایی برای گفتن پیدا میکنند. فرناز ربیعی جاه از بقایای زندگی، تهماندههای بیجانی و مرگ، دست به خلق تصاویری میبرد که یکصدا میگویند: ” ما هم آنجا بودهایم.” او گیاهان را به عنوان عنصری ازین صحنهی گسترده بر میگزیند چرا که هر کدام هویت و فردیت مختص به خود را دارند. هر کدام زیستن را تجربه کردهاند. رویش دردناک جوانه، تکثیر سلولهای اندوه در جان، و در نهایت مرگی که سر را به روی شانه میافکند. ساقه و گلبرگها و ریشههای گیاهان پس از مرگشان، با بار نام و خاطراتی که دارند، جهانی را نشان میدهد که از زیر و رو شدن زمان بهدست آمده. حالا ربیعیجاه با استفاده از تکنیک مونوپرینت آن حجم نازک و لطیف را زیر دستگاه پرس قرار داده، و تصویر بیرنگشان، که در عین حال که تمام هویتشان بوده، روی کاغذ مینشیند. تعدادی از آثارش را هم پیش از پیادهسازی این تکنیک، با رنگ آمیخته و سپس زیر دستگاه پرس گذاشته تا تصویر را رنگی نشان دهد. جهانی که خود را فشرده میسازد تا اثر مشخصی روی کاغذ ثبت کند، از استحکام و انسجام بافت و ساختمان گیاهان میگوید و نظمی که درونشان در جریان است.
در نمایشگاه این/جا گالری با عنوان “دوباره” از او، مشاهدهگر گیاهانی بودیم که با مس آبکاری شدهاند، گویی هنرمند، برای ثابت نگه داشتن استایل گیاهان، آنها را با فلزی مانند مس، _ که خود در هنر کلاسیک ایرانی، پیشنیهی درازمدتی دارد _ آبکاری کرده است. گویی عطر و لطافت گلها پشت ورقی از مس برای همیشه حفظ شدهاند.
ربیعیجاه خالقیست که با نگاهی زیباشناسانه و البته گاه محدود، جهانش را طوری میچیند، که درکش از جزئیات زندگی را به رخ بکشاند. جهانی ظریف و هوشربا و در عینحال محکوم به زوال.
گویی میخواهد کلّ ِشکلگرفته از جزئیات نمایان کند. تا کنون نام او در فهرست برترین هنرمندان جهان قرار گرفته و همچنین او در سال ۱۳۹۲ برندهی جایزهی “بهترین مهمان”، از طرف انجمن مدال هنری انگلستان شد، که از جوایز و افتخارات معتبر در سطح بینالمللیست.
اکرمگ | ochremag