قصهها برای گریز از واقعیت، نقطهی امن زندگی هستند. جز کلمات، رنگها، خیال، و معصومیت طبیعت انگار چیزی برای تسکین وجود ندارد. انسان امروز همیشه دنبال زمانی خالی است تا یک صفحهی سفید بردارد و تمام آنچه که درونش را لایه لایه درهم فشرده حالا نمایان و آشکار سازد.
قدرت در کنار ظرافت، قصهپردازی در کنار حقیقت کوبندهی محض، ترکیب رنگها در کنار سیاه و سفید ممتد زندگی میتواند برداشتهای متفاوتی از نقاشیهای الهام نفیسی باشد. او با الهام از ادبیات و نقاشیهای کلاسیک ایرانی و همینطور رگههایی برگرفته از نقاشیهای کشورهای شرق که اساسا بر پایهی اسطورهسازی طراحی شدهاند، ترکیبی تازه ارائه میدهد که هم چشمنواز است، و هم لحنی شخصی به خود گرفته است.
آمیختگی هنرهای تجسمی با مکاتب متفاوت ادبی همیشه یادآور فضاهای استفاده شده در خلق نقاشیهای ایرانی بوده. گویی زبانی تلفیقی از نظم و نثر در این نوع آثار هویداست. بدل کردن آنهمه صور خیال و مکالمات ذهنی به شکل و رنگ و تعریف کردن قصههایی که در آنها همهی اجزای طبیعت جز انسان، سخنگو هستند و هر کدام نظام اخلاقی خاص خود را پدید میآورند، نبرد بر سر عشق و آرزوها در پی صلحی ماندگار، و یا مثلا استفاده از حیواناتی مانند شیر و خرگوش و آهو و دستههای پرندگان، با اشارههای مستقیم و غیرمستقیم به شاهکار ادبیات کلاسیک ایران ” کلیله و دمنه” و نوعی به تصویر درآوردن روایات اخلاقی که شاید بسیاری از افراد از درونمایهی اصلی آنها مطلع نباشند، به چارچوبی جدید در میان آثار امروز میپردازد که البته در این میان گریزی نیز به نقاشیهای کلاسیک قرن نوزده و بیست داشته است. این جهانبینی در اجرای نقش و نگار و تلاش برای نمایش دادن عناصر بصری کامل و بینقص در آثار هنری بسیار دستنیافتنی شده و در جهان امروز اغلب ابعاد محدودی دارند.
آثار او گویا جدا از دغدغههای خشونتبار دنیای اطراف، حالاتی خیالگونه دارند. از طیف رنگهای سبز و گلبهی که به شکل سرزندهای در یک نگاه کلی غالب است تا گلهای ریز یکدستی که بوتهها و درصد بیشتری از مناظر را شکل میدهند، تا پرندگان با خطوط ظریف روی بالها، همگی اجزای جداناپذیر آثار نفیسی هستند.
گریز به طبیعت و عناصر روحبخش آن اکثر اوقات جلوهگاه خلق آثار هنری بزرگ بوده است.
اکرمگ | ochremag