” پژوهشی در مهندسی تصویر در ایران” از آن عبارتهایی است که نه در یک پایاننامه، نه در یک مقاله، که در نگاه اول به نظر میرسد قرار است در مجموعه رسالهای مدون بگنجد. اما این عنوان، در واقع نام نمایشگاهی در موزه هنرهای معاصر است. پژوهش بصری؟ یا خوانشی که قرار است با بیانی غیرمتعارف- بدون زبان نوشتار یا از ترکیب زبان نوشتار و تصویر- ارائه شود؟ میتواند اتفاق جدید و اثرگذاری در فضای پژوهشی و کیوریتوریال ایران باشد.
اما خارج از کاتالوگ و عناوین، با چه چیزی روبرو هستیم؟ بعید است با سوادی در حدود پاس کردن کتابهای مبانی هنرستان و کمی مطالعات آزاد پا به نمایشگاه بگذاری و احساس کنی چیز نهانی به واسطه این مجموعه بر تو عیان شده.
توضیحات شلختهای که بیشباهت به متون کتابهای درسی نیستند و گاه از نقاط طلایی چیزهایی میگویند و گاهی از محاسبه عدد پی تا چندین رقم اعشار توسط جمشیدکاشانی کدام نقطهی نهان را دارند عیان میکنند؟ و چه چیزی باعث میشود نامشان نهایتا گردآوری نباشد و پژوهش باشد؟
ارتباط بین راهروها چه منطقی دارد؟ این نمایشگاه واقعا کیوریت شده؟ صف پلانها، صف فراوانی رنگی، صف آن پرینتهای سیاه و سفید بیکیفیت که هر کدام جداگانه در کنار هم قطار شدهاند- و نه چیدمان- قرار است با آن فاصله چه ارتباط و پیوندی را در ذهن مخاطب تشکیل دهند؟ نمایش جداگانه اجزا بصری هر تصویر در یک راهرو به چه نوع ارتباط معنایی قرار است دست پیدا کند؟
در جایی از پروسه کیوریت کردن این نمایشگاه، به ارتباط اصلا فکر شده؟ به کثرتی که معنا را تهی کرده و اصالت آثار و تمرکز را از آنها گرفته چطور؟ باید فرقی بین چیدمان و اتمسفر نمایشگاهی که با دید آرتیستیک کیوریت شده و مثلا موزه سکه یا موزه یک کلیسای قدیمی باشد نه؟
نهان بر عیان راستش به نوعی تداعیکننده داستان لباس پادشاه است؛ بیآنکه به قد و اندازه عنوانی که صاحب شده و بستری که در آن به نمایش گذاشته شده نیمنگاهی داشته باشد.
و یک سوال برای مرور و دوباره فکر کردن: نبود پژوهشگر و فضای پژوهشی، دلیل خوبی برای پذیرفتن هر چیزی است که با هر کیفیتی نام پژوهش روی خودش گذاشته باشد؟
اکرمگ | ochremag