گاهی با پرترهای از زنی روبرو میشوید و احساس میکنید به چهرهی شما شباهت دارد. گاهی هم ایستادن مقابل یک تابلوی نقاشی شما را به یاد فرد یا افرادی با ویژگیهایی مشابه در آن تابلو میاندازد. اما بیش از اینها، اتفاق رایج این است که مخاطب روایت یک اثر میشوید و به یاد میآورید که بارها و بارها، خود صاحب یا جزئی از آن روایت بودهاید، تجربهاش کردهاید و میتوانید با تمام وجود، اتمسفر تصویر را درک کنید.
حالا که تمام انواع بازیها با نور و سایه انجام شده، تمام اولینها تجربه شده و هر بدعتی لااقل چندین بار در طول تاریخ نقاشی مورد آزمون و خطا قرار گرفته، حالا روایت بیش از هر چیز اهمیت دارد. روایت شروع نقطهای است که نقاش معاصر در آن دست به انتخاب میزند. ویزور خود را مشخص میکند، کادر را میچیند و تصمیم میگیرد که کدام صحنه را به ثبت برساند- با این تفاوت با عکاسی، که نقاش برای ترسیم سوژهاش، به سبب مدیوم کاری خود امکانات بیشتری در اختیار دارد- و حالا اتمسفر تمام آن چیزی است که باید ساخت.
کار روایت در انتخاب سوژه خلاصه نمیشود؛ تکنیکها و هر آنچه که نقاش به عنوان دانش هنرهای تجسمی میداند، در کنار حافظهی عاطفی او- چیزی که شاید پیش از این فقط مربوط به هنرمندان هنرهای نمایشی میدانستند- این اتمسفر را رقم میزنند. اگر هنرمندان خودآموخته را کنار بگذاریم، در هنر معاصر با هنرمندانی روبرو خواهیم بود که آنها را هنرمند/پژوهشگر میدانند؛ هنرمندی که با تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی آشنایی دارد و با پیش زمینهی آکادمیک دست به خلق میزند. اگر برای پروسهی کلاسیک و باستانی خلق هنر استثنا قائل شویم، جایگاه هنرمند معاصر را احتمالا باید در چنین شمایلی متصور شویم. حالا این هنرمند است که دست به روایتگری میزند و آثار او فراتر از یک اثر هنری رفته و میتوان به دیگر جنبههای اجتماعی آن پرداخت.
اگر چه با هر پدیدهای فارغ از ماهیتی که دارد میتوان وارد چالش و بررسیهای چندگانه شد اما اهمیت آثار هنری معاصر در زمینهی اجتماعی را نمیشود با این استدلال زیر سوال برد، چرا که تعریف “خلق”، پروسهی آن و “هنرمند” از مضامینی چون نبوغ، تقدس و والا بودن فاصله گرفتهاند و در طی این استحاله از بازتولید معنایی بهره بردهاند.
برای همین هم هست که به نظر میرسد باید در باره قضاوت آثار نقاشان معاصر – و حتی دهههای اخیر- بازنگری کرد.
در این میان، اهمیت هنرمندانی که دست به ثبت روزمره میزنند و مسائل بسیار ساده و آشنا را ترسیم میکنند در کجاست؟ بیش از همه در این نکته که تاریخ را دیگر فاتحان نمینویسند.( هنرمند- پژوهشگران مینویسند؟!)
تصاویر از منیژه حجازی
اکرمگ | ochremag