پساساختارگرایان معتقد هستند که زبان به خودی خود درگیر مشکلات و گرفتاریهایی است که تا حدی صلاحیتش را برای ترجمهی نشانهها و معناها زیر سوال میبرد. این گروه معتقد است زبانپریشی اتفاقی است که سلامت ارتباط مستقیم بین نشانهها و کلمات را خدشهدار میکند و از مورد اعتماد بودن فهم زبانی میکاهد.
در مقابل، انتقال احساسات و هر گونه مفاهیم انتزاعی یکی از بزرگترین چالشهای هنرمندان در طول تاریخ بودهاند چرا که پروسهی انتقال نشانه به زبان در اینجا پیچیدهتر از قبل هم هست. وقتی از درد صحبت میکنیم، در حال رد و بدل کردن قراردادهای زبانی هستیم که در طول ادوار برایمان جا افتاده و پذیرفته شده است، در اینجا روند معکوسِ ترجمهی زبان به نشانه طور باید انجام بپذیرد؟
تلاش برای شناخت پدیدهها و به نوعی غلبه بر آنها در طول سالیان دراز قراردادهای زبانی را شکل دادهاند و حالا میتوانیم با استفاده از کلمات، پیچیدهترین حالات و عواطف خود را بیان کنیم یا منظور خود را روی کاغذ بیاوریم. اما هنرمندان چطور باید این مفاهیم را تبدیل به نشانه کنند، در آثارشان بازتولید کنند و بعد از همهی اینها، اثر در مقابل نقد هنری، آن انتزاع اولیه را به تصویر بکشد؟
ابوالقاسمی* مدرس علوم هنر در دانشگاه اکس مارسی فرانسه با نگاهی به نظریات یاکوبسن پروسهی برخورد با آثار هنری را به ۴ رکن اساسی و مختلف تجزیه میکند: نقاشی، بیننده، نقد نقاشی، مخاطب نقد. او در کشاکش بین نشانهها و زبان در نهایت تسلیم شدن به قانون نسبیت را تا حدی راه حل میداند. اتفاقی که در نقد هنری- خصوصا در قرن معاصر- رایج است. تفسیر محافظهکارانه، در عین وام گرفتن از جهان متن تصویر و بازیهای بیخطر با عناصر موجود در صحنه. شاید بشود نامش را گذاشت دیالکتیک بیاثر؛ بیآنکه تز و سنتز جایی به نفع دیگری کوتاه بیایند.
یک بار دیگر برگردید و به آخرین تفاسیری که از نقاشیهای تجربی یا انتزاعی خواندید دوباره دقت کنید؛ بله گنجایش ظرف زبان محدود است، نویسنده در محدودهای که به خطر نیندازدش در حال گردشهای رفت و برگشتی است و نشانهها تا ابد در دنیای نسبیت معلقند و بالا و پایین میروند.
*ابوالقاسمی.محمدرضا (۱۳۹۳)، چالشهای نشانهشناختی نقد و نقاشی، نشریه هنرهای زیبا، دوره۱۹ شماره۳
تصاویر:
۱.Harry alley
2-4. Christophe hohler
5. Alexander zavarin
اکرمگ | ochremag