زیاد پیش میآید که بر سر “تالیفی” یا صرفا “گردآوردیشده” بودن مطالب یک کتاب تازه چاپ شده بحثها بالا بگیرد. صحبت دربارهی این است که دستاندر کاران تهیهی آن کتاب، چیزی به مطالب موجود اضافه کردهاند، ایدهی جدیدتری را به رشتهی تحریر درآوردهاند یا فقط چیدمانی نو بر آنچه که تا به امروز وجود داشته رقم زدهاند؟
بسیار دیده شده که کارگردانها در آثار خود، از بازیگران شناخته شده استفاده میکنند تا منافع مادی و معنوی اثر به اندازهای که مدنظر دارند، تامین شود. اما در مقابل باز هم بسیار دیده شده که هدایت، چینش و طراحیهای یک کارگردان کاری کرده که یک بازیگر تثبیت شده، برای بار دیگر و به شکلی متفاوت تواناییهای خودش را به نمایش بگذارد و به چشم بیاید. اینجا صحبت از ارزش افزودهای است که حاصل طراحی کارگردان است.
در فضای متاخر هنرهای تجسمی، بسیاری از نمایشگاههایی که با بهرهگیری از نامهای آشنا و تضمینکننده برپا میشوند، بیارتباط با مثالهای بالا نیستند. نمایشگاههایی که میشود در هر فصل با چندتایی از آنها مواجه شد.
نمایشگاههایی که نام یک کیوریتور را بر دوش میکشند، اما در مجموع نمیتوان آنها را حتی یک پازل بهم ریخته هم نامید. آثاری از افراد شاخص، اما هر کدام از دورهای متفاوت، با نگاهی متفاوت و باز حتی چینشی متفاوت، که دست آخر نمیتوانند نمایندهی یک ایده، سلیقه، نگاه یا مسئله و دغدغهی مشترک- حتی از حیث زیباییشناسی بصری_ باشند. در چنین شرایطی نام “کیوریتوری” که روی کاغذ آورده شده، یا “کیوریتوریال” خواندن اینها، طعنه به همان گفتمان “تالیف یا گردآوری”/ “بازنمایش یا بازتولید” میزند.
نگاه، مسئله، رویکرد یا جهتگیری خاص کیوریتور است که قدم اولیه- و بعدتر ثانویه- برگزاری این نمایشگاه شده یا امکانی برای بازنمایش و چنگ زدن به ارزشهای از پیش تثبیتشدهی افراد صاحبنام؟ به نظر میرسد این نام افراد است که به این گونه نمایشگاهها اعتبار میبخشند نه هویتی که “کیوریت” شده باشد؛ اعتباری انفرادی که از تک تک تابلوها میآیند و گاهی حتی از تابلوها هم نمیآیند، از نامی که روی دیوار حک شده وام میگیرند. یک نظام ارزشگذاری وارونه که از هر طرف بخوانیدش، گنگ و خالی از اشتراک است و شبیه به موجسواری بینقشه.
Photos: Bill Eppridge/Skateboarding through Central Park, NYC, 1965
اکرمگ | ochremag