باغ، شعر و نگاره

باغ، شعر و نگاره

“بی روی خوش تو زنده بودن مرگی‌ست به نام زندگانی.به من بنمای عشق را در باغِ رویت که چون بهار در پیکر گل دمیده.”*

محبوبِ خود را به گلستان، سروهای باغ ارم، به بهار باغ و به تمام شب و روزهایی که در باغ چیزی جلوه‌ای خوش همچون روی محبوب پیدا می‌کرد، تشبیه می‌کردند. ردِ نشانه‌هایی از باغ در سروده‌های بسیاری از شاعران به‌خصوص حافظ و سعدی به اقتضای جغرافیای زیستشان بیشتر از بقیه آمده. اینکه باغ در شعر هرکدام و در هر سروده دقیقا چه معنایی را بازتاب می‌کند و به چه می‌پردازد خود بحثی طولانی را طالب است.اما نکته‌ای که هر خواننده‌ی رِند و مسحورِ شعر از معنای وجودی این اشعار و تشابیه می‌گیرد مفهومی درونی و عمیق است که به زبان سخت می‌آید و تصورش در ذهن هم با تردید و وهم روبرو است. هرچند که متخصصانی به این مفاهیم به صورت گسترده پرداخته‌اند. از پسِ مطالعه و درک این اشعار و مفاهیم که درباره باغ ایرانی و تشابیهی که برای معشوق به کار رفته است نشانه‌هایی در هنرهای دیگر طلوع کرده. با نگاهی به نگاره‌هایی در مینیاتورهای ایرانی ارتباط تنگاتنگی بین شعر، داستان و افسانه را شاهدیم. بسیاری از نگاره‌ها برای اشعار و یا برگرفته از آن‌ها طراحی شده‌اند. عناصر تکرارشونده در بسیاری از مینیاتورها درخت‌ها نحرها و گل‌ها هستند. و در بیشتر آن‌ها سروها در دل باغ در کنار عشاق و در محافل دیده می‌شوند. شعر و نگاره نقش بر هم تنیده‌اند. همچون تار و پود یک فرش. و فرش که خود در هنر ایرانی با ارج و قربی ویژه از آن یاد می‌شود. به شیوه‌ای که بسیاری از هنرمندان در زمینه‌ها و زمانه‌‌های مختلف به آن پرداخته‌اند. خیلی‌ها فرش را شئ مقدسی پنداشته‌اند. همچون عباس کیارستمی که در فیلم کوتاه “کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش”* به‌نوعی، نگاهی ستایش‌وار به این شئ داشته. روی فیلم صدای نریشنی از گزیده اشعاری کلاسیک همراه با موسیقی سنتی ایرانی روایت می‌شود. تار و پود گره‌خورده‌ی فرش نمایش‌گر درختان سرو و بلبلان در باغ هستند. نقش و نگاری که در بسیاری از فرش‌های ایرانی دیده می‌شوند. گویی که می‌توان نقش آن مینیاتورها را در فرش‌ها دید. و نه‌تنها فرش بلکه این الگوها در جای جای هنر ایرانی از یک‌دیگر تبعیت می‌کنند. الگوها، نشانه‌ها و رنگ‌هایی که در کاشی‌ها و دیوارنگاری و سقف‌های بسیاری از مساجد و کاخ‌هایی که از گذشتگان به جا مانده دیده می‌شوند.گویی که در هر قطعه‌ می‌خواسته‌اند باغی را به نمایش بکشند.
باغی که حالا تنها در خاطره/یاد، تاریخ و نقش‌هایی رو به افول یافت می‌شود.

*۱:تکه‌ای از کتاب گفتگو در باغ-شاهرخ مسکوب
*۲:شعری از سهراب سپهری

عکس‌ها:
۱:سعدی در محفلی شبانه با دوستی در باغ-گلستان
۲٫۳:فرهاد اسب شیرین را به دوش می‌کشد-برگی از نظامی
۴:سوار با شاهین، جلد لاکی، اصفهان
۵:زن جوان، تک‌برگ دوره صفوی
۶:برگی از دیوان امیرخسرو-نگهداری در کتابخانه‌ای در فرانسه
۷:مجنون بر سر جنازه‌ی لیلی-برگی از نظامی

 

عرفانه صادق‌زاده

اکرمگ | ochremag

باغ، شعر و نگاره
باغ، شعر و نگاره
باغ، شعر و نگاره
باغ، شعر و نگاره
باغ، شعر و نگاره

 

حمایت مالی از اُکرمگ