جهت حفظ آرامش

جهت حفظ آرامش

این‌جا تالاری‌ست در زیرزمین بنیاد پژمان: کارخانه آرگو که تماشاگرِ گالری توسطِ چیدمان هنرمند دعوت به قدم‌گذاشتن بر روی فرش قرمز طویلی می‌شود تا به دیدن اثر برود.در انتهای راهرو به اتاقکی می‌رسیم که دیواری برای پخش اثر توسط ویدئو پروجکشن وجود دارد و دیوار انتهایی،تماما آینه،که ویدئو را انعکاس می‌دهد.ویدئو با تصویر ثابتی از یک ساختمان شروع می‌شود و صدایی که صدای عکاس اثر است،که داستانی را شروع می‌کند.داستانی که ترکیبش با تصویر،مخاطب را دعوت به تماشای فضایی بسیار شخصی می‌کند که در کُنه آن ممکن است به همذات‌پنداری با اثر بپردازد.فضایی که نیوشا توکلیان،عکاس شناخته‌شده‌ راوی آن است.راوی،عکاسی‌ست که این پروژه‌ را شخصی‌ترین پروژه‌ی خودش می‌داند.پروژه‌ای که به سبک و سیاق کارهای اخیرش نیست و به شکل یک ویدئوآرت درآمده.هرچند که جنسِ تصاویر،نوعِ ارائه‌ی آن‌ها و چیدمانِ اثر همان چیزی است که همیشه در دل کارهای توکلیان وجود داشته‌اند.نقش اصلی را آدم‌ها بازی می‌کنند.و محیط شهری و خانه‌هایی که همان آدم‌ها جای درستشان را سخت در آن‌ها می‌یابند.زنان و مردانی بهت‌زده،طوری که انگار خشک‌شان زده و خیره به ناکجاآباد و یا ناشناسی روبروی دوربین نشانده شده‌اند.حالا این‌بار تصاویر چیده‌شده با سرعتی آهسته و کند فیلم‌برداری شده‌اند.تصاویر آن‌قدر آرام‌ از پی چشم مخاطب می‌گذرند که می‌خواهند در ذهن جایشان را تا چندساعتی بعد از نمایشگاه هم نگه دارند.
قابلیتی اثرگذار که توکلیان برای بیان شخصی‌ترین پروژه‌ی خود انتخاب کرده.صدای خودش،داستانِ خودش،کوچک‌ترین دردها و حس‌های خودش را در دل رشته عکس‌هایی ریخته که درنهایت به فضایی آبستره،تک‌رنگ و تخت می‌رسد.ویدئوها همان عکس‌های چیده‌شده‌اند که به هرکدام اُبژه‌ای اضافه شده.در قابی باد بین گل‌هایی که با پلاستیک پوشیده شده‌اند می‌وزرد،در قابی دیگر آب روی چهره‌ی مردی که درد وجودش را گرفته.ویدئوهای چند ثانیه‌ای و چند دقیقه‌ای که با رنگ‌ و نورهایی که به تیرگی می‌زنند و هیچ شفافیتی درشان وجود ندارد،از پی هم می‌گذرند وگاهی از دل یک تصویری،تصویر دیگری ظهور می‌کند.صدای کلی که برای ویدئو در نظر گرفته شده،انگار آمبیانسی از یک خلأ است که تأثیرش را با ترکیب حزن موجود در صدای راوی که متنش را با اول شخص مفرد،یعنی خودش،آغاز می‌کند و به پایان می‌رساند،بیشتر می‌کند.و درنهایت همان خلأ است که رفته رفته به رنگ زرد تختی می‌رسد که نشان از اتمام است.یک تک رنگِ تند،برای نقطه‌ی پایانِ یک اثر بسیار شخصی.

 

عرفانه صادق‌زاده

اکرمگ | ochremag

جهت حفظ آرامش

 

حمایت مالی از اُکرمگ