جزیره دکارت

جزیره دکارت

تعلق خاطر دکارت نسبت به ریاضیات و کاربرد آن به عنوان ابزار علم، تأثیر بسزایی در نظام فلسفی وی گذاشت؛ به گونه ای که او سعی داشت ریاضیات را سرمشق معرفت یقینی خود قرار دهد. از این منظر در صدد برآمد تا به هر مقوله ای شک کند، حتی به بدن خود، تا اینکه در نهایت دریابد آیا چیزی باقی می ماند که از شک مصون بماند؟
این اندیشه قائل به شک در نهایت دکارت را به جایی رهنمون شد که دست کم یه چیز- و آن اینکه « شک می کند»، می تواند مصون بماند، چرا که شک کردن به نوعی، فکر کردن است، لذا در این مورد که « من فکر می کنم» تردیدی وجود ندارد، و متعاقب آن نتیجه می گیرد، « من هستم»، چرا که تا کسی موجود نباشد، قادر به فکر کردن نیست.
نزار موسوی نیا، در نمایشگاه اخیر خود به نام « جزیره دکارت»، روایتی در هم تنیده از ادبیات، فلسفه و تاریخ را با زبان بصری خاص خود به شکلی سوررئال و بر پایه ایده دکارت در فلسفه اش ترسیم می کند.
در این آثار اگرچه دلالت هایی بر ایده های اخلاقی و تا حدی سیاسی، وجود دارد، اما از آنجا که هنرمند در نقاشی هایش، بخش هایی غیرمتجانس از جهانی رویایی و خیال گون را باهم تلفیق می کند، اثر او همچون یک متن، مخاطب خود را به معناکاوی در پس لایه های زیرین نقاشی فرا می خواند و با ادغام این عناصر ناهمخوان، بدان خصلت تفسیری می بخشد.
آنچه در آثار موسوی نیا، در سطح تشخیص ابتدایی، با آن مواجه می شویم، کنار هم‌ قرار گیری سوژه های انسانی- که غالبا پیکره و چهره هایی نامتعارف و ادغام شده از انسان- حیوان، حیوانات و اشیا و ابژه هایی هستند که، متعلق به زمان و مکان مشخصی نیستند. و هنرمند در اثر خود، منزلت و شأن برتر انسان در جایگاه فاعل شناسا را با خلق فضایی گروتسک و طنزی تلخ، به بازی می گیرد، و با مخدوش کردن مرزهای تاریخی و جغرافیایی و ترسیم همزیستی انسان و حیوان در اثر روایت گونه خود، به قسمی تکیه بر عقل روشنگر(کوگیتو) دکارتی را به نقد می گیرد، چراکه بشر با تکیه به این حس برتر بودگی بر طبیعت، برای حفظ سلطه و بقای خود، گاه به ویرانگری پیرامون زیست خود در پی کشف ناشناخته ها و گسترش قلمروی خود می پردازد.

سوژه های آثار موسوی نیا، با چهره هایی که به نوعی پوشیده شده است، گویی سعی در پنهان ساختن هویت آن ها دارد، سوژه هایی که همچون اشیا و ابژه هایی که متعلق به دوره های مختلفی از تاریخ اند، در یک زمان و مکان با یکدیگر تلاقی کرده و گویی هنرمند در این آثار فارغ از زمان و همچنین و با کم اهمیت شمردن جنسیت، تنها به انسان در معنای کلی نظر دارد، انسانی سرگردان و متحمل رنج های بیرونی و خود ساخته.
در این نمادگرایی گروتسک، به زعم باختین، گویی آشکارا امکان کمال و پایان یافتن و غایت، نفی می گردد و بیننده را در وضعیتی قرار می دهد که هیچ منطقی در آن نمی یابد، و تنها ویژگی نوعی سرپیچی از نظم نمادین، نزاع و کشمکش یا سردرگمی را آشکار میکند. گویی هنرمند در این آثار، در غالب چنین فضایی، احساس ترس تؤام با وهم گونگی را در بیننده برمی انگیزد، تا امکان باز اندیشی در بودن و هستن خود که به زعم دکارت بر پایه اندیشه اش ( کوگیتو) استوار است، میسر گردد. نزار موسوی نیا در جزیره دکارت، آدم های گروتسک خود را سوار بر کشتی یا قایقی ترسیم کرده به نحوی که با ارجاع به عنوان اثر، می تواند تداعی گر جزایری جدا افتاده از هم باشد و حاصل گسترش مرزهایی که انسان مدرن در منزلت خداگونه خود بر پیرامونش می کشد، مانند مرزی که به اعتقاد فوکو در عصر روشنگری، و با طرح کوگیتوی دکارتی، جنون را به حبس بزرگ و سکوت واداشت، به تعبیری، شاید این سواران بر کشتی، همان کشتی دیوانگان رانده شده از حیطه ی سوژه شناسای دکارت باشند چراکه در نظام فلسفی او سوژه ای که قادر به شک کردن از ورای تفکر است، جنون را اساسا منتفی می داند، در حالیکه فوکو «جنون» را غیاب اثر عنوان می کند، غیابی که از لحاظ زبان و معنا بیرون از متن نیست، اگرچه خارج از قلمرو شک دکارتی قرار گیرد.

مرز جزیره فقط در ذهن حیوانات جابه‌جا می‌شود،زیرا هنوز فریب کلمات را نخورده‌اند.و یگانه راه فریب کلمات فراموشی‌ست.

منبع:
دریدا، ژاک و فوکو، میشل. (۱۳۹۹). کوگیتو و تاریخ جنون. ترجمه ی فاطمه ولیانی. تهران: هرمس.

 

سونیا درویش‌پسند

اکرمگ | ochremag

جزیره دکارت
جزیره دکارت

 

حمایت مالی از اُکرمگ