امر تاریک، دست به روشنگری میزند

امر تاریک، دست به روشنگری میزند

در جهان پست مدرن مرز میان هنر و زندگی روزمره تا حد زیادی از میان برداشته میشود و نشانه ها و رمزهای هنری با نشانه های زندگی روزمره در هم می آمیزد تا آنجا که تمایز میان آنان محو می گردد و سیالیتی ذهنی میان امر واقع، و امر فلسفی و ذهنی در میگیرد؛ که یکی در مکان و زمان، دیگری در فرای مکان و زمان است و درست همینجاست که دوقطبیت و عدم قطعیت بروز می یابد. هنری که ماده خود را از امر روزمره میگیرد، مانند “روزمره” مداومت دارد اما “دوام” ندارد. ریشه در امر تکرار موقعیت دارد و در عین حال از اصالت دوری میگزیند.
در اصل، به مدد آرایه های ادبی و بصری است که هنرمند در مدار دو قطب “روزمرگی” و “همیشگی” سیر میکند. گاهی در روزمرگی مکث میکند تا به همیشگی بپردازد. اما متنی که دارای آرایه باشد، این شعور را دارد که از تجربه شخصی و روزمره تبدیل به تجربه بشری شود، بی آنکه کلی گویی کند یا حتی ذائقه شخصی را از دست بدهد. هیچکدام ازین دو بُعد، در ذیل دیگری محو نمیشود. در فضای “روزمره” هنر، انسان به زعم تکرار آگاهانه، حتی نسبت به یک شیء یا فضا احساس “این همانی” میکند و آن را قسمتی از “من” خود یا “ما”ی جمع می پندارد و نظام ارتباطی شکل میگیرد، اما نه صرفا از نوع گفتار.
فوکو در مقابل “گفتار”، برداشتی از “زبان غیر گفتاری” عرضه میکند که “ضد حافظه” است که عناصر آن، بر خلاف فضای روشن ” خود” در “گفتار”، قلمروی تاریکی است که نادیده گرفته شده است. مسئله پست مدرن، موقعیت روحی و فکری است و پست مدرنیته فرهنگی، یا زبان غیر گفتاری، در فضای بین گفتار و ناخودآگاه رشد میکند. بدین ترتیب، پست مدرن آغاز جستجو به دنبال غایبی است که، نه به دلیل نبودن، بلکه همیشه بودن و تکرار حضور، ناپیدا شده است، اما همیشه به گونه ای فعال گفتار و امر واقع را جهت می بخشد.
مجموعه “پرده ها”ی لیلی رشیدی رئوف، با ابژه قرار دادن پرده در شکل تکرار روزمره، نظام زبانی غیر گفتاری را می آغازد که “مستوری” و “دریغ کردن امر پیدا” را نشانه میگیرد و تاویل را به گستره ای بی پایان میکشاند. آنجا که نقاشی، دیگر با تمهیدات بصری دست به خلق مصنوع آنچه هست، نمیزند و آشکارگی نمی کند، و در مقابل، خودِ ندیدن و مستوری را به عنوان موضوع پیش می کشد و عیان میدارد. پرده ها بیش از پیش و به عمد، دیدن را از ما دریغ میکنند تا آنجا که خودِ ناپیدایی ظهور کند، ندیدن ما را بیازارد و مداومتِ امرِ واقع، تبدیل به استعاره ای شود که امری فلسفی را پیش میکشد. بدین ترتیب، آنچه تاکنون خود موجب ندیدن بود، دیدن را تجویز میکند و امر تاریک، دست به روشنگری میزند. از این روی، در ناخودآگاه ما، با تجربه دختر درون قاب، این-همانی شکل میگیرد.

شیوا فلاحی

اکرمگ | ochremag

امر تاریک، دست به روشنگری میزند
امر تاریک، دست به روشنگری میزند
امر تاریک، دست به روشنگری میزند

 

حمایت مالی از اُکرمگ