آزادی زنده اسیر

آزادی زنده اسیر

مجموعه “قطعنامه” از اتفاقی که در استودیوی هنرمند، حامد صدرارحامی، رخ داده بود، شروع شد. هنگامی که نقاش در حال مطالعات بصری بر گل و مرغ و نقاشیهای قاجار بود، ناگهان یکی از نقاشیها فرولغزید و بوم آن پاره شد. نقاش میگوید: “گویی موجودی زنده در اسارت بوده که باید آزاد میشده است”.
تابلوی “جنگ است”، از مجموعه “قطعنامه” اثری است که پیش زمینه و پس زمینه ی آن به یک اندازه از اهمیت برخوردارند، و در تقابل و هم نشینی با یکدیگر به القای معنا یا همان “آزادی زنده اسیر” کمک میکند.
“صحنه رزم” در پس زمینه اثر، بازنمایی دیوارنگاره جنگ کرنال در تالار اصلی کاخ چهلستون از آثار آقا صادق است. گرچه “صحنه های رزم”، عموماً صحنه هایی مردانه به حساب می آیند، اما در خصوص این نبرد، ما تنها با میدانی از زورآزمایی ها، جنگ، کشتار و فتح مردانه روبرو نیستیم؛ ما به جنگی نگاه میکنیم که در آن، به گفته تاریخ، زنان مورد قتل و غارت گسترده قرار گرفته اند و این امر، اهمیت جنس زن شلیک کننده گُل در میانه ی تابلو را برایمان بیش از پیش توجیح میکند؛ دستی که با شکافتن پس زمینه، عرصه را برای نقش آفرینی خود مهیا میکند. تفاوت در ژست، واقعگرایی، بافت، رنگ و تکنیک اجرایی این دو آیکون در اثر، به تقابل شدید جنس زن “دست شلیک کننده گل” با آیکون مردانه “صحنه رزم” دامن زده است.
ایده “شلیک کردن گل” اشاره به شعار “قدرت گل” دارد که در جنبش ضد جنگ ویتنام به عنوان نمادی از مقاومت منفعل و ایدئولوژی ضد جنگ، شناخته ترین سیمای دهه ۶۰ میلادی بود. هیپی ها شعارهای ضد جنگ را تبلیغ میکردند و مهمترینشان جمله “عشق بیافرینید، نه جنگ” بود. این نماد بعدها، به عنوان وجهه ی اصلی انقلاب های گلی و رنگی در جهان به کار گرفته شد.
آیکون”صحنه جنگ”، که با تاکید خاصی منسوخ شده و کهنه مینماید، با دست زنی از عصر ما، از میان دریده شده تا با شعاری ضد جنگ، ختم آن دوران را اعلام کند و به آن پایان دهد. به نظر میرسد هنرمند بر این امر واقف است که از نظر مردان پرخاشگری روشی برای ارتباط است، در حالی که زنان آن را نوعی تهاجم میدانند؛ چرا که این را با تقابل دو آیکون متضاد “صحنه رزم” و “دست شلیک کننده گل” علنا ابراز مینماید. صدرارحامی با پرداختن به موارد و مضامین فمینیستی چه در فرم و چه در محتوا، خود را متمایز نشان میدهد. عرصه کهنه و قاب تنگ مردانه را پاره میکند و راه را برای گفتگوی زنانه میگشاید.
آنچه که ویژگی مشترک تمام فمینیسمها به نظر میرسد، عبارت است از اطلاق کردن زنان به منزله سوژه: زنان در مرکز تحلیل واقع میشوند. درست همانگونه که صدرارحامی نیز در این اثر و دیگر آثاری که آیکونها را در آن به کار برده است، آیکون “دست شلیک کننده گل” را در مرکز اثر قرار میدهد و آیکون “صحنه رزم” در پس زمینه، به دور از مرکزیت و در حاشیه المان زنانه، به حالتی منفعل حضور می یابد. فرآیند جایگیری زنان در مقام سوژه مبتنی است بر نقد تصورات قراردادی درباره برتری و مرکزیت مردان، اما تعیین جایگاه جدید زنان و زمینه انتقادی آن امکانهای تحلیلی به بارمی آورد.
در این اثر، صحنه خودنمایی مردانه به دست زنی که خواستار اتمام این زورآزمایی به طول تاریخ است، برهم زده میشود. به قول آرتور دانتو، هنری که به تاثیر از این نظریات و اندیشه ها پدید میآید، هنری “پریشان کننده” است و از دیدگاه نقاشان سنتی این ویژگی تنها زیر سر محتوای برآشوبنده آن نیست، بلکه بیشتر از آن رو است که میخواهد تفکر و روند اندیشگی تماشاگران را هم دگرگون کند.

شیوا فلاحی

اکرمگ | ochremag

آزادی زنده اسیر

حمایت مالی از اُکرمگ