تنها میانجی گفتوگوی ما با جهانِ بیرون و درون و مهمترین ابزار ما برای ادراک و ترجمهی موضوعات مختلف به شکلی قابلفهم هستند. ما در تن و به واسطهی تن است که در عالَم حضور داریم. اگرچه گفتن و نگریستنِ تن، از موضوعات پرتکرار در تاریخ هنر بودهاست اما حضور شمایل آن در پیکرنگاریهای دوران قاجار(پیکرنگاری درباری*) از بزنگاههاییست که تن بدل به کانون یگانهی اثر میشود. در این آثار، نورِ تخت و یکدستی، سراسر تن پادشاهان و درباریان -این سوژههای اولیه و اصلی نقاشی دورهی قاجار- را در فضا نمایان میکند. نورِ مستقیم و بیاحساسی، تنهای پرتکلف اشخاص را از زمینهی قاب جدا و به معدود عناصر دیگر قاب -میخواهد تنگ شرابی باشد یا درختی در دوردست- با شدت و توجه کمتری میتابد. برخلاف سنت پیشین نگارگری که تمام اتاقها و راهروهای یک عمارت و تمام شخصیتهای داستانی را، کمابیش در اندازه و شکلی مشابه در نسبتِ با هم و با حیوانات و گلها تصویر میکرد، بیشترین فضای کادر را به درخت و آسمان و رشتهکوههای پیچاپیچ اختصاص میداد و تمام این لایهها را غرق در نور میکرد آنچنان که درک واقعگرای تماشاگر از دوری و نزدیکی و فاصلهی مکانها و اشیا و اشخاص مختل میشد -در نگارگری تمام گسترهی وسیع یک جغرافیا به همراه جزئیاتش، بیواسطه پیشِ چشم ماست- ، در پیکرنگاریهای درباری هر چیزی جز سوژهی انسانی، که عنوان نقاشی طبعا برگرفته از نام او است و توجه اصلی بیشک باید نثار او شود، از نشانههای حیاتی بیرون از اتاقی که فرد در آن، در مرکز جهان نشسته یا ایستاده بود، خبری نبود؛ مگر جعبههای زیورآلات، ادوات موسیقی، پیاله و جام و وسایل پذیرایی که متعلق بودند به مقام درباری تصویرشده در نقاشی و تاکیدی مضاعف بر شوکت و ثروت و جایگاه لابد برتر او نسبت به سایرین.
اگر تنها راه ارتباطی ما با جهاناند، لباسها پوششهایی هستند برای حضور تن ما در میان تنهای دیگر. در پیکرنگاریهای درباری، تنهای درباریان، که قرار است چنان گوهری تابان در مرکز تصویر توجه تماشاگر را جلب کنند، در لایههای متنوعی از جامههای زربفت و جواهرنشان پوشیده شده و چهرهها و اندامها در وضعیتی رسمی و بهغایت نمایشی تصویر شدهاند: مونالیزاهایی عالیمقام که از جنبهی شباهتهای ظاهری بیارتباط نبودند با آنچه پیش از آن در نگارگریها رخ میداد، -پیکرهای نقششده در نگارگریها گاه آنقدر به یکدیگر شبیهاند که گویی یک نفراند! مثلا نگاه کنید به چهرههای انبوه سربازان به صف شده در رزمها. این روند تا حدودی در سنت پیکرنگاری دوران قاجار هم ادامه مییابد؛ با تفاوتهایی جزئی در چهرههای مختلف- اما از جهت بیانگر بودن اندامهای صورت و نمایش احساسات مختلف در چشمها و لبها -اندوه، شکست، شادمانی، حسد، دلمشغولی- این نگارگریها هستند که بارها و بارها عریانتر، آشکارتر و محسوستر عمل میکنند. نگاهها در پرترههای قاجاری نافذ، منجمد، مستقیم و تهی از احساساند، تنها، ایستا و سنگی، چنانکه کوه هم نتواند جابهجایشان کند -گاه از فرط قراردادی و تشریفاتی قرارگرفتن اندامهایشان به آدمکهایی چوبی میمانند با دست و پاهایی بهم چسبیدهشده!- و متعلقاند به اشخاصی مدبر، ثابتقدم در راه احقاق نقشهها و برنامهها و آگاه به مرتبهی سیاسی و اجتماعی خود. به این ترتیب، در شیوهی کنونی، دیگر این تنها هستند که بر محیط غلبه دارند و نه محیط بر تنها، آنچنان که در نگارگریها شاهدش بودیم. به تصاویر ۹ و ۱۰ نگاه کنید. هر دو نقاشی شرح تصویری صحنهای واحد از شاهنامهی فردوسی و هفتپیکر نظامی هستند که ماجرای شکار گورخر توسط بهرامگور و جلوهگریاش در برابر آزاده/ فتنه را روایت میکند؛ اما نگاه کنید به شیوهی مواجههی نگارگر با این قصه که چگونه در راستای سنتهای تصویری زمانهی خودش عمل میکند و نیز تاکیدش را بر وجوه داستانی میگذارد، در صورتیکه نقاش متاخر، پیکرها را بر فضای داستانی و تصویری مسلط و چیره نمایش میدهد. از طرفی دیگر، پنجرههای پراهمیت در نگارگریها که همیشه در معماری کاخها لحاظ میشدند و نمایشگر جمعیتِ مترصد وقایع خارج از کاخ بودند یا یادآور گوشهای از طبیعتِ باغ در صحنههای داخلی، حالا در پیکرنگاریهای دوران قاجار روزنههای کوچکی هستند با پردههای کناررفته و جمعشده در گوشهای و در پسزمینه هم منظرهای ناچیز از درختهایی خُرد یا زمینی خالیست که به چشم میخورد. اینطور میتوان گفت که در پیکرنگاریهای درباری حرکت و پروازِ نگاه میان عناصر گوناگونِ تصویر دیگر هدف صورتگر نیست، مهم نمایش قدرت همایونی است و احاطه و حاکمیت او بر همهچیز و از جمله طبیعت|
تصاویر:
۱,۲. Mihr ‘Ali| Portrait of Fath ‘Ali Shah Qajar| 1815| Brooklyn Museum
3,4. Painting of a Seated Woman| late 18th century, Qajar Period| Brooklyn Museum
5,6,7. Prince Holding a Falcon| ca 1820| Metropolitan Museum of Art
8. Aattributed to Muhammad Hasan| Prince Yahya| ca. 1830s, Qajar Period| Brooklyn Museum
9. Bahram Gur and Azadeh| mid 18th century, Zand Period| Brooklyn Museum
10. Bahram Gur Shows His Skill Hunting, while Fitna Watches, Folio from a Haft Paykar (Seven Portraits) of Nizami| mid-16th century| Metropolitan Museum of Art
پانوشتها:
“پیکرنگاری درباری” عنوانیست که رویین پاکباز در کتاب ‘نقاشی ایرانی از دیرباز تا امروز’ برای این سبک نقاشی انتخاب میکند.
اکرمگ | ochremag