معمارها معتقدند هر راهرویی در یک طراحی استاندارد به یکی از این دو دلیل ساخته میشود: یا عبور و یا استقرار. این راه یا قرار است ما را به جایی برساند، یا متوقف کند و در همان آن چیزی نصیبمان کند. احتمالا وقتی این قواعد بهم میریزد قرار است در پی آشناییزدایی از مفاهیم، فضا کارکرد دیگری از خود نشان بدهد و تاثیر متفاوتتری بر روی مغز ما بگذارد؛ به این احتمالا میتوان گفت: “حاکمیتِ اتمسفر”.
حاکمیتِ اتمسفر تقریبا سنگینترین بلایی است که در گالری کارخانه آرگو سر شما میآید. فرقی نمیکند کدام نمایشگاه برپا باشد، عکس باشد یا نقاشی، پرفورمنس در حال اجرا باشد یا یک مدیوم دیگر، تنها شاید موسیقی بتواند با انتزاع خالصی که دارد حکومت اتمسفر، متریال و تقسیمبندی فضاها را در اینجا کمی متزلزل کند.
این نگارخانه اگرچه بنای نوسازی ندارد اما بعید است- لااقل تا سالهای بعدی- بتواند بدون اینکه تاثیری بر روی آثاری که در آن نمایش میدهند بگذارد، آنها را به مخاطب نشان دهد. اگر بگوییم این بنا بدون اینکه آکسسوار یا آثار هنرهای تجسمی در آن چیده شود، میتواند یک موزهی دائمی باشد- کما اینکه هست- چیز غریبی نگفتهایم. متریالی که در طبقات مختلف این بنا به کار گرفته شده، پستی و بلندیها، تقسیمات فضایی، خفگی و گرفتگی زیرزمین و فراخی پشتبام همه و همه شاعرانگیهای معمارانهای است که هر کدام به تنهایی جای تامل دارند. باید دید هنرمندان با این بنایی که قرار است پلتفرم آماده و لوح سفیدشان باشد، اما تا این حد محاط بر فضاست، تا کجا دست و پا خواهند زد.
و یک سوال: دخل و تصرف در فضای موجود، اعم از ایجاد تمرکز با اختلاف سطح، رنگ و اندازه، تا چه میزان در یک پلتفرم نمایش آثار هنری مجاز است؟ یا بهتر بپرسم، سهم بیطرفی یک نمایشگر تا چه اندازه باید خالص باشد؟
اکرمگ | ochremag