واژهی “فوتوژنیک” را در باور عمومی به فرد یا به طور کلی به سوژهای نسبت میدهند که در مقایسه با دیگران، برگ برندهتری برای رو کردن دارد و البته به مدد همین ویژگی ثبت میشود تا نشانی از آن باقی بماند. اما دستهی دیگری در تضاد با این گروه هم وجود دارد- که البته وزن سنگینتری هم در کفهی ترازو دارد- که به دلیل نداشتن این ویژگی خیلی زود رنگ فراموشی میگیرد، تاریکیها- از هر شکل و دستهای که تصور کنید- از این نوعاند. امین فتاحی در نمایشگاه “فوتوژنیک”، اتفاقا دست روی همین دستهی دوم گذاشته؛ نادیدنیها، بیاهمیتها، آنها که به نظر قابل توجه نیستند/ نخواهند بود، لحظاتی که بعید است در مرور یک خاطره به یاد بیاورید.
فتاحی در این مجموعه نقاشی فراموششدگان یا لااقل آنهایی که قرار است فراموش شوند را دنبال کرده، در این میان خطوط شکسته و تیز و بلند و تیره هم در همراهی با کادرهای عریض و طویل بومهای نقاشی، به مدد میل به سکون و ادامه داشتن تا بیانتها، مخاطب را در دریافت این حس همراهی میکنند. در هر کدام از تابلوها، خطوط تیز و موربی که از ابتدا تا انتهای کادر کشیده شدهاند دنبال کنندهی نامیرایی در عین بیهودگیاند. لبههای بریده شده/شکسته شده/ خراش خورده، که اغلب متعلق به فلزهای سخت هستند، در هر نقاشی انگار دو ماموریت دارد: اول متمرکز کردن چشمها بر نظمی که متعلق به گذشته است و دوم به رخ کشیدن اینکه این نظم نابود شده و خرگوش دیگری برای درآوردن از کلاه باقی نمانده؛ واقعیت همین قدر عریان است.
اکرمگ | ochremag